کمال سِرِّ محبت ببین ، نه نقص گناه
بازدید 775
0

کمال سِرِّ محبت ببین ، نه نقص گناه

کمالِ سِرِّ محبت ببین، نه نقصِ گناه *** که هر که بی‌هنر اُفتَد، نظر به عیب کند


مرا به رندی و عشق، آن فضول عیب کُنَد

که اعتراض بر اسرارِ علمِ غیب کُنَد

کمالِ سِرِّ محبت ببین، نه نقصِ گناه

که هر که بی‌هنر اُفتَد، نظر به عیب کند

ز عطرِ حورِ بهشت آن نَفَس برآید

بوی که خاکِ میکدهٔ ما عَبیر جِیب کند

چنان زَنَد رَهِ اسلام غمزهٔ ساقی

که اجتناب ز صهبا، مگر صُهیب کند

کلیدِ گنجِ سعادت قبولِ اهلِ دل است

مباد آن که در این نکته شَکُّ و رِیب کند

شبانِ وادیِ اِیمن گَهی رسد به مراد

که چند سال به جان، خدمتِ شُعیب کند

ز دیده خون بِچکانَد فِسانهٔ حافظ

چو یادِ وقتِ زمانِ شَباب و شِیب کند

◾️

◾️

معنی ابیات غزل (188)

1_ آن یاوه گویی که راز دانش الهی و نصیبه ازلی را منکر است به رندی و عاشق پیشگی من خرده می گیرد.

2_ محبت راستین را که در سر حد کمال است بنگر نه کاستی های حاصله از گناه را، چرا که هر کس بی هنر باشد به عیب می نگرد.

3_ آن زمان از عطر حوری بهشتی بوی خوش بر می خیزد که خاک میخانه ما را به مانند عبیر در گریبان خود نهد.

4_ ناز وکرشمه ساقی آنچنان راهزن پرهیزکاری و ایمان اسلامی است که شاید تنها صَهَیب قادر باشد که از باده نوشی بپرهیزد .

5_ کلید گنج سعادت، پذیرفتگی در پیشگاه صاحبدلان استو مبادا کسی در این نکته ظریف تردید کند.

6_ موسی، این چوپان بیابان اَیمن وقتی به مردا دل خود می رسد که از دل وجان چند سال به شعیب خدمت کند.

7_ سرگذشت حافظ آنگاه که به چونگی روزگار جو انی وپیری می پردازد ، خون از دیدگان جاری می کند .



اشتراک گذاری

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *