فایل صوتی غزل شماره 6 حافظ
گوینده : حسین پناهی
به ملازمان سلطان که رساند این دعا را؟
که به شُکرِ پادشاهی ز نظر مران گدا را
.
ز رقیب دیوسیرت به خدای خود پناهم
مگر آن شهاب ثاقب مددی دهد خدا را
.
مژهٔ سیاهت ار کرد به خون ما اشارت
ز فریب او بیندیش و غلط مکن نگارا
.
دل عالمی بسوزی چو عِذار برفُروزی
تو از این چه سود داری که نمیکنی مدارا
.
همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایان بنوازد آشنا را
.
چه قیامت است جانا که به عاشقان نمودی؟
دل و جان فدای رویت بنما عِذار ما را
.
به خدا که جرعهای ده تو به حافظ سحرخیز
که دعای صبحگاهی اثری کند شما را
معنی غزل شماره 6 حافظ
بیت اول : کاش یکی از نزدیکان پادشاه این پیام را به آن شهریار برساند که به پاس اینکه افسر شاهی بر سر نهاده ای با بیچارگان نامهربان مباش و آنان را به درگاه بپذیر.
بیت دوم : از دشمن بد نهاد و کینه توز به یزدان پناه میبرم و امیدوارم به خواست ایزد یکتا شرار سوزان عشق در دور ماندن از بلای آن بد کنش مرا یاری دهد.
بیت سوم : از دشمنانی که تو را به کشتن ما بر می انگیزند بپرهیز حتی اگر این دشمن چون تیر مژگان سیاهت به تو نزدیک باشد از او فریب مخور و خون ما را مریز.
بیت چهارم : هرگاه چهره خورشیدوش خویش را نمایان میسازی دلهای بسیاری را در آتش تمنا و حسرت میگدازی و نمیدانم از این ستم و نامهربانی چه سودی میبری؟
بیت پنجم : همه ی شبها را با این آرزو به صبح میرسانم که شاید تا سپیده دمان نسیم بامدادی پیام دلنوازی از معشوق بیاورد.
بیت ششم : قد و بالای چشم نوازت در دیدهی عاشقان شوری وصف ناشدنی به پا می.کند. دل و جانم فدای روی ،زیبایت آن سیمای دل آرا و بی همتا را به ما نیز بنما.
بیت هفتم : تو را به خدا سوگند یکبار نیز سپیده دمان این آرزوی دیرینه ی حافظ سحرخیز شب بیدار را برآورده ساز و با دیدار خویش دل او را به دست آور.
برای دنبال کردن ما درصفحات مجازی کلیک کنید.
نظرات کاربران