بازدید 1889
0

حافظ خوانی غزل شماره 21 حافظ | دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست

فایل صوتی غزل شماره 21 حافظ

دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست

گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست

.

که شنیدی که در این بزم دمی خوش بنشست

که نه در آخر صحبت به ندامت برخاست

.

شمع اگر زان لب خندان به زبان لافی زد

پیش عشاق تو شب‌ها به غرامت برخاست

.

در چمن باد بهاری ز کنار گل و سرو

به هواداری آن عارض و قامت برخاست

.

مست بگذشتی و از خلوتیان ملکوت

به تماشای تو آشوب قیامت برخاست

.

پیش رفتار تو پا برنگرفت از خجلت

سرو سرکش که به ناز از قد و قامت برخاست

.

حافظ این خرقه بینداز مگر جان ببری

کاتش از خرقه سالوس و کرامت برخاست

غزل بعدی

معنی غزل شماره 21 حافظ

بیت اول :  عشق من به سر حد دیوانگی رسید تا آنجا که معشوق من مرا نکوهش کرد و گفت: تو دیگر دیوانه شده ای و کارت به جنون کشیده است. از من دور شو.


بیت دوم : در این جهان هیچکس را نمیتوان یافت که دمی خوش بگذراند و به پادافراه آن شادی، گرفتار اندوه و حسرت نشود


بیت سوم : اگر شمع شعله ور و نورانی میشود به تاوان آن خودنمایی ناگزیر است در تمام شب در انجمن عاشقان شب زنده دار سر پا بایستد و بسوزد.


بیت چهارم : نسیم بهاری آنگاه که سیمای فریبا و قامت موزون و زیبای دلدار مرا دید آغوش گل خندان و سرو چمان را رها کرد و شیفته وار به سوی آن پری پیکر ماه رخسار روی آورد.


بیت پنجم :  آنچنان به ناز خرامیدی و جلوه گری کردی که فرشتگان که خود نماد زیبایی و جمال اند برای دیدار تو سراسیمه شتافتند و آشوبی بر پای کردند که افسانه قیامت را در یادها زنده کرد.


بیت ششم : سرو بلند بالای چشم نواز در برابر خرامیدن دلپذیر تو آنچنان مبهوت و شرمنده شد که پای در گل به تماشای رفتار دلپذیر تو ایستاد.


بیت هفتم : ای حافظ پوشش نمادین و مردم فریب زهد را به دور افکن تا رستگار شوی و از دوزخ فریب و خود بزرگ بینی به بهشتِ پاکدینی و مهرورزی راه یابی زیرا آتش جهنم از خرقه ی فریبکاران ریایی و کرامات دروغین آنها شعله ور میشود.


برای دنبال کردن ما درصفحات مجازی کلیک کنید.

اشتراک گذاری

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *