به ملازمان سلطان که رساند این دعا را | غزل شماره 6 حافظ
بازدید 3735
0

به ملازمان سلطان که رساند این دعا را | غزل شماره 6 حافظ

فایل صوتی غزل شماره 6 حافظ

گوینده : حسین پناهی

به ملازمان سلطان که رساند این دعا را؟

که به شُکرِ پادشاهی ز نظر مران گدا را

.

ز رقیب دیوسیرت به خدای خود پناهم

مگر آن شهاب ثاقب مددی دهد خدا را

.

مژهٔ سیاهت ار کرد به خون ما اشارت

ز فریب او بیندیش و غلط مکن نگارا

.

دل عالمی بسوزی چو عِذار برفُروزی

تو از این چه سود داری که نمی‌کنی مدارا

.

همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی

به پیام آشنایان بنوازد آشنا را

.

چه قیامت است جانا که به عاشقان نمودی؟

دل و جان فدای رویت بنما عِذار ما را

.

به خدا که جرعه‌ای ده تو به حافظ سحرخیز

که دعای صبحگاهی اثری کند شما را

معنی غزل شماره 6 حافظ

بیت اول : کاش یکی از نزدیکان پادشاه این پیام را به آن شهریار برساند که به پاس اینکه افسر شاهی بر سر نهاده ای با بیچارگان نامهربان مباش و آنان را به درگاه بپذیر.


بیت دوم : از دشمن بد نهاد و کینه توز به یزدان پناه میبرم و امیدوارم به خواست ایزد یکتا شرار سوزان عشق در دور ماندن از بلای آن بد کنش مرا یاری دهد.


بیت سوم : از دشمنانی که تو را به کشتن ما بر می انگیزند بپرهیز حتی اگر این دشمن چون تیر مژگان سیاهت به تو نزدیک باشد از او فریب مخور و خون ما را مریز.


بیت چهارم : هرگاه چهره خورشیدوش خویش را نمایان میسازی دلهای بسیاری را در آتش تمنا و حسرت میگدازی و نمیدانم از این ستم و نامهربانی چه سودی میبری؟


بیت پنجم : همه ی شبها را با این آرزو به صبح میرسانم که شاید تا سپیده دمان نسیم بامدادی پیام دلنوازی از معشوق بیاورد.


بیت ششم :  قد و بالای چشم نوازت در دیدهی عاشقان شوری وصف ناشدنی به پا می.کند. دل و جانم فدای روی ،زیبایت آن سیمای دل آرا و بی همتا را به ما نیز بنما.


بیت هفتم : تو را به خدا سوگند یکبار نیز سپیده دمان این آرزوی دیرینه ی حافظ سحرخیز شب بیدار را برآورده ساز و با دیدار خویش دل او را به دست آور.


برای دنبال کردن ما درصفحات مجازی کلیک کنید.

اشتراک گذاری

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *