فایل صوتی غزل شماره 16 حافظ
گوینده : حسین پناهی
خَمی که ابروی شوخِ تو در کمان انداخت
به قصد جانِ منِ زارِ ناتوان انداخت
.
نبود نقش دو عالم، که رنگ الفت بود
زمانه طرح محبت، نه این زمان انداخت
.
به یک کرشمه که نرگس به خودفروشی کرد
فریبِ چشمِ تو صد فتنه در جهان انداخت
.
شراب خورده و خِوی کرده میروی به چمن
که آبِ روی تو، آتش در ارغوان انداخت
.
به بزمگاهِ چمن دوش مست بگذشتم
چو از دهانِ توام غنچه در گمان انداخت
.
بنفشه طُرِّه مفتول خود گره میزد
صبا حکایتِ زلفِ تو در میان انداخت
.
ز شرمِ آن که به روی تو نسبتش کردم
سمن به دستِ صبا، خاک در دهان انداخت
.
من از ورع، مِی و مطرب ندیدمی زین پیش
هوای مغبچگانم در این و آن انداخت
.
کنون به آبِ مِی لعل، خرقه میشویم
نصیبهٔ ازل از خود، نمیتوان انداخت
.
مگر گشایش حافظ در این خرابی بود؟
که بخششِ ازلش، در می مغان انداخت
.
جهان به کامِ من اکنون شود، که دور زمان
مرا به بندگیِ خواجهٔ جهان انداخت
معنی غزل شماره 16 حافظ
بیت اول : هلال ابروان دلربای تو به کمانی میماند که پیکارجویی نیرومند و بیباک آن را کشیده و جان من ناتوان را هدف گرفته است.
بیت دوم : پروردگار دو جهان پیش از آفرینش عالم هستی عشق و دوستی را آفرید و آنگاه بنای هستی را بر پایه ی آن استوار کرد.
بیت سوم : خودنمایی و غمزه ی گل نرگس تو را بر آن داشت که با چشمان دلفریب و کرشمه ی دل انگیز خود جهانی را بشورانی و شیدای بیقرار خویش گردانی و به آن گل که نماد زیبایی چشم است درس عبرتی بدهی.
بیت چهارم : سرخی آتش گون گل ارغوان برای این است که دیدن روی برافروخته و دل آرای تو که از مستی شراب عرق کرده و نیز چمیدن و خرامیدن به ناز تو در چمن آتش رشک را در وجود او برانگیخته است.
بیت پنجم : دیشب در حال مستی و بیخودی در رویای مستانه ی خویش خود را در حال گذر از گلزار پنداشتم و غنچه ای را دیدم که آنقدر به دهان زیبای تو همانند بود که گمان کردم دهان تو است و از این همه شباهت شگفت آور نشاط مستانه ام فزون تر گردید.
بیت ششم : بنفشه گیسوی تابدار خویش را با ناز و کرشمه به جلوه در میآورد که نسیم بامدادی نیز نشانی از گیسوی مشک بیز و پُرشکن تو در میان آورد و بنفشه را از این خودنمایی شرمنده کرد.
بیت هفتم : گل یاسمن نیز از اینکه طراوت و رنگ گلبرگهای آن را به چهره ی تو مانند کردم از خجلت و شرمندگی با وزیدن نسیمی بر خاک افتاد زیرا خود را شایسته و در خور این شباهت نمیدانست.
بیت هشتم : من در گذشته پرهیزگاری بودم که می و آوای موسیقی را ناروا میپنداشتم اما عشق زیبارویان دوست داشتنی اهورا آیین مرا آنچنان شیفته کرد که بی اختیار با می و عشق ورزی آشنا و بدان ها پای بند شدم.
بیت نهم : اکنون کارم به جایی رسیده که مي گلگون را بر زهد ریایی برگزیده ام و این دگراندیشی سرنوشت آغازین من بوده است.
بیت دهم : بر این باورم که این رستگاری از بخت فرخنده حافظ بود که سرنوشت از پیش پرداخته ی ایزدی فرمای، وی را از خشک اندیشی و ریای زاهدانه به شیدایی و مستی رهنمون گردید.
بیت یازدهم : اکنون روزگار به کام من است زیرا گردش روزگار و سرنوشت مرا به بندگی و ستایش وزیر بزرگوار و ارجمند پادشاه جهان سرافراز کرد.
برای دنبال کردن ما درصفحات مجازی کلیک کنید.
نظرات کاربران