فایل صوتی غزل شماره 21 حافظ
دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست
.
که شنیدی که در این بزم دمی خوش بنشست
که نه در آخر صحبت به ندامت برخاست
.
شمع اگر زان لب خندان به زبان لافی زد
پیش عشاق تو شبها به غرامت برخاست
.
در چمن باد بهاری ز کنار گل و سرو
به هواداری آن عارض و قامت برخاست
.
مست بگذشتی و از خلوتیان ملکوت
به تماشای تو آشوب قیامت برخاست
.
پیش رفتار تو پا برنگرفت از خجلت
سرو سرکش که به ناز از قد و قامت برخاست
.
حافظ این خرقه بینداز مگر جان ببری
کاتش از خرقه سالوس و کرامت برخاست
غزل بعدی
معنی غزل شماره 21 حافظ
بیت اول : عشق من به سر حد دیوانگی رسید تا آنجا که معشوق من مرا نکوهش کرد و گفت: تو دیگر دیوانه شده ای و کارت به جنون کشیده است. از من دور شو.
بیت دوم : در این جهان هیچکس را نمیتوان یافت که دمی خوش بگذراند و به پادافراه آن شادی، گرفتار اندوه و حسرت نشود
بیت سوم : اگر شمع شعله ور و نورانی میشود به تاوان آن خودنمایی ناگزیر است در تمام شب در انجمن عاشقان شب زنده دار سر پا بایستد و بسوزد.
بیت چهارم : نسیم بهاری آنگاه که سیمای فریبا و قامت موزون و زیبای دلدار مرا دید آغوش گل خندان و سرو چمان را رها کرد و شیفته وار به سوی آن پری پیکر ماه رخسار روی آورد.
بیت پنجم : آنچنان به ناز خرامیدی و جلوه گری کردی که فرشتگان که خود نماد زیبایی و جمال اند برای دیدار تو سراسیمه شتافتند و آشوبی بر پای کردند که افسانه قیامت را در یادها زنده کرد.
بیت ششم : سرو بلند بالای چشم نواز در برابر خرامیدن دلپذیر تو آنچنان مبهوت و شرمنده شد که پای در گل به تماشای رفتار دلپذیر تو ایستاد.
بیت هفتم : ای حافظ پوشش نمادین و مردم فریب زهد را به دور افکن تا رستگار شوی و از دوزخ فریب و خود بزرگ بینی به بهشتِ پاکدینی و مهرورزی راه یابی زیرا آتش جهنم از خرقه ی فریبکاران ریایی و کرامات دروغین آنها شعله ور میشود.
برای دنبال کردن ما درصفحات مجازی کلیک کنید.
نظرات کاربران