فایل صوتی غزل شماره 7 حافظ
گوینده : حسین پناهی
صوفی بیا که آینه صافیست جام را
تا بنگری صفای می لعلفام را
.
راز درون پرده ز رندان مست پرس
کاین حال نیست زاهد عالیمقام را
.
عَنقا شکار کَس نشود دام بازچین
کآنجا همیشه باد به دست است، دام را
.
در بزم دور، یک دو قدح درکش و برو
یعنی طمع مدار وصال دوام را
.
ای دل شباب رفت و نچیدی گلی ز عیش
پیرانهسر مکن هنری ننگ و نام را
.
در عیش نقد کوش که چون آبخور نماند
آدمْ بهشتْ، روضهٔ دارُالسَلام را
.
ما را بر آستان تو بس حق خدمت است
ای خواجه بازبین به تَرَحُّم غلام را
.
حافظ مرید جام می است ای صبا برو
وز بنده بندگی برسان شیخ جام را
معنی غزل شماره 7 حافظ
بیت اول : ای زاهد نمای پشمینه پوش دین ،مدار بیا و چهره ی خویش را در زلال این می که در درون ساغر به روشنی و پاکی آینه است بنگر تا دریابی که باده ی گلگون ناپاک است یا نهاد و سیمای تو.
بیت دوم : رازهای ناگشوده ی آفرینش را از باده نوشان سرمست بپرس زیرا اندیشه ی پارسایان بلند جایگاه و خود بزرگ بین که حال و ذوق شیدایی و مستی ندارند نمیتواند به آن اسرار پی ببرد.
بیت سوم : ما به سان سیمرغیم و سیمرغ در دام هیچ شکارچی هر قدر هم فریبکار و دغل باشد نمیافتد و با هیچ نیرنگی نمیتوان آن را شکار کرد تو نیز بیهوده در این کار تلاش مکن که چیزی به دست نخواهی آورد.
بیت چهام : خردمند هرگز بر این امید نیست که دور زندگی و سرمستی های زودگذرش پایدار باشد و به درازا بینجامد تو نیز بر این پندار مباش روزگار تو نیز چند روزی بیش نیست.
بیت پنجم : ای دل جوانی را که بهار خُرم زندگی است به نادانی و بی خبری گذراندی و گلی از این بوستان دلگشا نچیدی اینک در روزگار پیری بیهوده در اندیشه ی نیک نامی و پاسداری از آبرو مباش عشق بورز هرچند تو را بدنام و رسوا سازد.
بیت ششم : زندگی بسیار کوتاه است پس امروز را دریاب و به خوشی بگذران زیرا آدم نیز پس از گذشت روزگار کوتاه کامروایی اش از باغ بهشت بیرون رانده شد.
بیت هفتم : ای بزرگ مرد ما بر تو حق بسیار داریم خدمات ما را پاسدار و درباره ی ما مرحمتی کن که گشایشی در کار ما به وجود آید.
بیت هشتم : حافظ سرسپرده ی جام می است ای باد بهاری پیام بندگی و دلبستگی ما را به جام باده که محبوب دل ما است برسان.
برای دنبال کردن ما درصفحات مجازی کلیک کنید.
نظرات کاربران