فایل صوتی غزل شماره 3 حافظ
گوینده : حسین پناهی
اگر آن تُرک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هِندویَش بخشم سمرقند و بخارا را
.
بده ساقی مِیِ باقی که در جنت نخواهی یافت
کنار آب رُکن آباد و گُلگَشت مُصَّلا را
.
فَغان کاین لولیانِ شوخِ شیرینکار شهرآشوب
چنان بردند صبر از دل که تُرکان خوان یغما را
.
ز عشق ناتمام ما جمال یار مُستَغنی است
به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را؟
.
من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پردهٔ عصمت برون آرد زلیخا را
.
اگر دشنام فرمایی و گر نفرین، دعا گویم
جواب تلخ میزیبد، لب لعل شکرخا را
.
نصیحت گوش کن جانا که از جان دوستتر دارند
جوانان سعادتمند پند پیر دانا را
.
حدیث از مطرب و مِی گو و راز دَهر کمتر جو
که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را
.
غزل گفتی و دُر سفتی، بیا و خوش بخوان حافظ
که بر نظم تو افشاند فلک عِقد ثریا را
معنی غزل شماره 3 حافظ
بیت اول : اگر آن دلبر زیبا که دل و دینم را ربوده است با من بر سر مهر ،آید دار و ندارم را به پای او میریزم و به خال سیاه و دلربای وی پیشکش میکنم.
بیت دوم : باده گردان دلربا دریغ مکن و بقیه ی می را نیز در جام من بریز زیرا خُرّمی کنار نهر رکن آباد و گلزار مصلای شیراز را در بهشت افسانه ای نیز نخواهی یافت.
بیت سوم : فریاد از عشوه گری و گستاخی دلنشین این زیبارویان آشوبگر که با کرشمه های فتنه انگیز خود چنان دل ها را غارت کردند که ترکان در آخر میهمانی ،پادشاهشان خوان و اسباب آن را به یغما می برند
بیت چهارم : همانگونه که سیمای پریچهرگان نیازمند آرایش نیست زیبایی دلدار نیز آنچنان است که از عشق ورزی ها و ستایش های نارسای ما بی نیاز است.
بیت پنجم : اگر زیبایی و دلفریبی معشوق به اندازه ای باشد که عاشق را سرمست و از خود بیخود کند و نیروی پایداری و خویشتنداری را در وی از بین ببرد بی تردید شیفتگی و آشفتگی روزافزونش وی را رسوا و زبانزد همگان خواهد کرد.
بیت ششم : هر آنچه به من بگویی در نظرم گوشنواز و شیرین است خواه دشنام باشد و خواه نفرین و در پاسخ تو را دعا خواهم کرد زیرا پاسخ هرچند ناخوشایند باشد زیبنده ی آن لب و دهان دلفریب و شکرین است.
بیت هفتم : ای جوان چون جان گرامی پند این پیردانا را بشنو زیرا جوانان ،نیک فرجام اندرز اوستادان دانا خیرخواه را مینیوشند و همچون جان عزیز میدارند.
بیت هشتم : از می و شادی سخن ،بگوی در پی آن باش که لحظه ها را به شادکامی بگذرانی در پی گشودن راز آفرینش مباش زیرا اندیشمندان بزرگ نیز نتوانسته اند راز هستی را دریابند.
بیت نهم : حافظ خوش ترانه ای سرودی و نیک در عشق دادِ سخن دادی با این غزل دلکش مروارید گونت هنگامه ای به پا کردی که شایسته است ،آسمان ستارگان پروین را در برابر شیوایی شعر دلنشینت به تو پیشکش کند.
برای دنبال کردن ما درصفحات مجازی کلیک کنید.
نظرات کاربران