حافظ خوانی غزل شماره 14 حافظ |گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب
بازدید 1820
0

حافظ خوانی غزل شماره 14 حافظ |گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب

https://www.aparat.com/v/RHTgG

فایل صوتی غزل شماره 14 حافظ

گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب

گفت در دنبال دل، ره گم کُنَد مسکین غریب

.

گفتمش مگذر زمانی، گفت معذورم بدار

خانه پروردی، چه تاب آرد غم چندین غریب

.

خفته بر سنجاب شاهی نازنینی را چه غم

گر ز خار و خاره سازد بستر و بالین غریب

.

ای که در زنجیرِ زلفت جای چندین آشناست

خوش فتاد آن خال مشکین بر رخِ رنگین غریب

.

می‌نماید عکسِ مِی، در رنگِ رویِ مه وشت

همچو برگِ ارغوان بر صفحهٔ نسرین، غریب

.

بس غریب افتاده است آن مور خط، گرد رخت

گر چه نَبوَد در نگارستان، خط مشکین غریب

.

گفتم ای شام غریبان طُرِّه شبرنگ تو

در سحرگاهان حذر کن، چون بنالد این غریب

.

گفت حافظ آشنایان در مقام حیرتند

دور نَبوَد گر نشیند خسته و مسکین غریب.

معنی غزل شماره 14 حافظ

بیت اول : گفتم ای پادشاه زیبارویان بر این عاشق بیچاره رحم کن گفت دلدادگان شیدایی که در پی دل میروند سرانجام آواره و گمراه خواهند شد.


بیت دوم : گفتم کمی درنگ کن که این عاشق زار بر چهره و بالای تو بنگرد گفت: نمی توانم، معذورم بدار، ناز پرورده ای چون من یارای شنیدن آه و ناله و دلجویی از این همه عاشق آواره را ندار


بیت سوم : نازپروردگانی که چون پادشاهان بر بستر نرم میآرمند از این که دلدادگان و شیفتگانشان بر خار و خاشاک بخسبند و سر بر سنگِ سخت نهند نمی اندیشند.


بیت چهارم : ای نازنینی که گیسوی تابدارت منزلگاه انبوه شیفتگان تو است به راستی آن خال سیاه دلربا بر آن سیمای آراسته و دلفریب بسیار زیبنده و بجا می نماید.


بیت پنجم : هنگامی که سرخی باده بر سپیدی سیمای سیمین و دل آرای تو در می آمیزد چهره ی فریبنده ات چنان زیبا و شگفت انگیز است که گویی در برگ گل نسرین پرتو گل میگون درخت ارغوان نمودار شده است.


بیت ششم : آن کُرک مشکین ابریشم گونه که بر گرداگرد روی زیبایت رسته بسی دلفریب و شگفت انگیز است گرچه چون در کارگاه نقش آفرینی چهره نگاران رنگ سیاه نیز وجود دارد، جای شگفتی نیست


بیت هفتم : گفتم ای محبوب من که سیاهی زلف مشکینت نمادی از شبهای تار عاشق تیره روز است از ناله های سوزناک سحرگاهی من شب بیدار دردمند بپرهیز.


بیت هشتم : پاسخ داد ای حافظ، عاشقان دیرین من هنوز سرگشته و نابکام اند پس جای شگفتی نیست که عاشق از راه رسیده ای چون تو اینگونه خسته و درمانده باشد و از ناکامی بنالد.


گوینده : حسین پناهی

برای دنبال کردن ما درصفحات مجازی کلیک کنید.

اشتراک گذاری

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *